عقده ؟

اولین روزی که معلم شیمی رو تو کلاس دیدیم.نمیدونستیم چه اخلاقی داره.اوایل فکر میکردیم معلم جالبیه.اما از حرفاش معلوم بود که چقدر عقده تو دلش ریخته. به بچه ها میگفت : " اگه کسی میخواد درس بخونه، باید حسابی درس بخونه وبره بالا و اگه کسی اهل درس خوندن نیست و نمیخواد درس بخونه از همین الان بره سراغ حرفه...چون اگه نمیتونه درس بخونه و زورکی درس بخونه الکی وقتشو هدر داده ".راستی اینم بگم که 98 درصد بچه هامون پدراشون کارگرن (دارید چه قدر مردمی هستم و بین همه ی اقشار زندگی میکنم؟!) و به همین دلیل معلما خیلی اصرار دارن که بچه ها درس بخونن!معمولا هم کسی درسشو نمیخونه بهش میگن که توکه خانوادت از لحاظ اقتصادی ضعیفه واسه چی درس نمیخونی؟

حالا از اینا که بگذریم میرسیم به اصل مطلب!امروز سر زنگ شیمی معلم اومد که فعالیت های بچه هارو نگاه کنه،بجز5 نفر (از جمله من )،بقیه فعالیت ها رو انجام نداده بودن!بعد گرفت همه رو با کمر بند زد به دستشون!!!!!!

اولش هممون از این رفتار معلم بدمون اومد اما من بعد از حرفایی که معلم زد متوجه شدم که کاربسیار درستی رو انجام داد.معلم میگفت که : «ما باهزار بدبختی درس خوندیم و کلی مقام کسب کردیم اما به ناحق مارو از میدون بدر کردن و ما حالا شدیم معلم...! یادمه که یکی از دانش آموزام باباش پولدار بود ،اون تژدید شد و باباش چند میلیون خرجش کرد و نمره قبولیشو گرفت و پسرش رفت خارج و درس خوند و شد دکتر مهندس.میخوام اینو بگم که اونا پولدارن و اینجوری میتونن خودشونو بالا بکشن...!اما ما که پول نداریم باید چیکار کنیم؟چون ممکنه ماکه ندار هستیم خیلی بیشتر از اونایی که دارا هستن استعداد و توانایی کار داشته باشیم.پس باید درس بخونیم تا بتونیم زندگی موفقی رو داشته باشیم.اگه الان میبینید میزنم واسه اینه که فردا بتونید تو جامعه بارفاه زندگی کنید.ما خودمون یه معلم داشتیم که اگه درس نمیخوندیم همچین میزد که نمیفهمیدیم از کجا خوردیم!اما الان که به رحمت خدا رفته کلی دعاش میکنم چون اگه اون تنبیه هارو اگه نمیکرد دیگه من در این مقامی هم که هستم نبودم و منم میشدم کارگر!»

حرفاش واقعا منطقی و قابل قبول بود.قبل از اینکه این حرفا رو بزنه پیش خودم فکر میکردم که عجب آدم عقده ای ای هست که اینجوری رفتار میکنه اما فهمیدم که این عقده نیست،در اصل این فرد میخواد اون اختلاف طبقاتی رو کمتر کنه.و اگر من رو هم کتک میزد و دوباره اون حرفا رو میزد من حرفاشو قبول میکردم.اما دریغ از یه خورده منطق که خیلی از همکلاسی های بنده ندارن و فقط ظاهر رو نگاه میکنن.حالا جالب اینجاست که بعد از شیمی (یعنی زنگ آخر) اجتماعی داشتیم و در این درسی که معلم میخواست بده صحبت  تضاد و هماهنگی در میان بود. که در همین بحث پای صحبت درمورد اختلاف طبقه باز شد و نظرات مختلفی رو شنیدم.اما در کل یه نتیجه گرفتم(همون یادگرفته های من از درسهای داده شده هم میشه) که در اینجا براتون مینویسم :

در جامعه هیچ گاه هماهنگی کامل برقرار نمیشه و تا یه حدی تضاد در بین همه ی گروههای جامعه موجود هست.این تضاد میتونه مفید باشه و باعث تحول یک جامعه بشه،هم میتونه زیان آور باشه و باعث جنگ و نابسامانی بشه! خوب امثال تضاد مفید میتونه رقابت درسی بین دانش آموزان باشه، که بسیار مفید هست و باعث میشه که سطح علمی دانش آموزان بره بالا!

تضاد مضر، یکیش همین اختلاف های شدید(نه اختلاف های جزئی) قومی و حتی مذهبی میتونه باشه که اگه شدت بگیره و ادامه پیدا کنه ، باعث ازبین رفتن وحدت ملی و به خطر افتادن ملیت بشه.حالا یکی از تضاد های بسیار خطرناک دیگه،همین اختلاف طبقاتی هست! که نمونشو در سطرهای بالا براتون توضیح دادم.اگه این اختلاف طبقاتی نبود،(برای مثال) معلم دیگه شاهد چنین رفتارهایی از سوی افراد ثروتمند نبود، اون عقده ی ناخودآگاه درش بوجود نمیومد و سعی نمیکرد که با تنبیه های بدنی بچه هارو قانع کنه که درس بخونن!و این تنبیه بدنی باعث چی میشد؟ باعث میشد که دانش آموز به حرف های معلم گوش نده یا حتی از اون تنفر پیدا کنه و درنهایت منجر به افت تحصیلی بشه!

حالا یه سوال در اینجا پیش میاد؟! چه کسی میتونه برطرف کننده ی این اختلاف باشه؟یا چه گروه و حزبی میتونه برطرف کننده باشه؟!

میدونم جواب دادن به این سوال بسیار سخت هست.بذارید یه راهنمایی کنم:درسته که باید حتما یه نهادی باشه تا این مشکلو برطرف کنه، اما از اونجا که نه من جواب کامل این سوال رو میدونم و (شاید) نه شما، یه جواب که شاید بتونه "جواب موقتی" به این سوال باشه رو میدم :

مردم!... اشتباه نکردید!درسته!خود مردم میتونن تا حدودی برطرف کننده ی این مشکلات باشند.مردم (یعنی من و شما و دیگران) اگه خودشونو جلوی کسی کوچیک نکنن، کسی رو (بطوری که ارزش داشتن اون مقام رو نداره) الکی بهش مقام ندن،هیچکس به خودش جرئت نمیده که بر مال دیگری دست اندازی کنه (به عربی تصاحب کنه) و اینجوری شاید برخی مشکلات حل بشه.اما هنوز مسئله باقیست و ما هنوز نمیدونیم اگر نهادی هم وجود داره ، آیا به این مسئله رسیدگی میشه یا نه! 

خلاصه اتمام کلام : اختلاف طبقاتی هنوز که هنوزه برطرف نشده!در آخر هم میخواستم بگم که به این پی بردم که این فردی که ازش حرف میزنم عقده ای هست! اما عقده ای نداره که به ضرر جامعه باشه،همانند تضاد مفید، این فرد هم عقده ی مفید داره!

پانوشت: نمیخواستم این حرفو بزنم اما حالا که این حرفا رو زدم ادامش هم میگم ، بسیاری از ما یادمونه که توی کتابهای تاریخ مدرسه،میگفتن،در زمان ساسانیان اختلاف طبقاتی وجود داشت و عدالت برقرار نبود.اما حالا که چــــــنـد قرن میگذره، آیا این اختلاف برطرف شده؟یا بیشتر شده؟من نمیدونم این عزیزان که میگن اختلاف طبقاتی بوده و ایران باستان (مخصوصا ساسانیان) بی عدالتی میکردند،آیا خودشون برای رفع این مشکل اقدامی کردند؟منکه چندان مطمئن نیستم!