ای حسین!
روزهای سوگواری تو رسید اما ، من خوشحال هستم! آری من خوشحال هستم زیرا دیگر مانند سال پیش (یا سالهای پیش) دیگر با باری از گناه و پستی به درگاهت نمی آیم و مراسم زیبای سوگواری تورا با حضور خودم ناپاک نخواهم کـــــرد . میدانم که تو گنه کاران رو میبخشی، همانطور که خدای تو میبخشد، اما امسال حس خوبی را دارم، زیرا دیگر آن گناهان را رها کرده ام و روحم را زنده نموده ام.
امسال با جان و دل برایت زنجیر میزنم، با جان و دل در سوگواری تو شرکت میکنم...
اما هنوز مزاحمت هستم! زیرا بازهم با دلی پر آمده ام که در سوگواری تو، با تو درد و دل کنم!
یا حســـیـن (ع)
پانوشت :امسال میخوام با جون و دل برای امام حسین سینه بزنم و زنجیر بزنم، چون واقعا بهش مدیونم، نه تنها امام حسین (ع)، بلکه به تمامی معصومین! میخوام فقط دل رو به دریا بزنمو حسینی بشم!
وای خو ش به حالت.چقدر صادقانه و دلسوزانه نوشتی.امیدوارم همه ی گناهانمون به واسطه و لطف امام حسین (ع) بخشیده بشه.هر چی خدا صلاح بدونه.شاید نوحه خونی با صدات که الان سرما خورده بیشتر بخونه.نگران نباش.التماس دعا دارم برات.شبی که میریم با هم شمع میزنیم تو کوچه های قدیمی بوشهر برات دعا میکنم اگر خدا قبول کنه.به تمام دوستان سفارش میکنم که نهایته سعی تون رو کنید که شبهای تاسوعا و عاشورا بوشهر بیان.یه حال و هوای عجیبی داره و خیلی به یاد موندنی هست.مخصوصا کوچه های باریک و تنگه قدیمی که تو خونه ها نذر دارن و شمع میزنیم.خیلی شلوغ میشه.واقعا توصیف نمیشه کرد.سینه زنی هاش هم که دیگه خودتون میدونید چقدر معروفه.انشالله هر جه که هستین سلامت باشین.اجرتون با حسین (ع)
واسه چی خوش به حالم؟!
راستش خودت که میدونی هرچی از دل بیاد بیرون همیشه صادقانه میاد بیرون!
ایشالا به واسطه ی همین روزها گناهانمون بخشیده بشه!!!
ممنونم خواهر جان!
من هم حتما و حتما برات دعا میکنم و برای همه ی درماندگان هم دعا میکنم بلکه فرجی بشه و زندگی خوبی داشته باشن!
راستی دلمو آب کردی....خیلی دوست دارم بیام بوشهر! اما حیف که نمیشه...یه خورده دیگه بزرگ بشم و مستقل بشم حتما یه بار میام و مراسم اونجا رو از نزدیک میبینم!!
البته باید بگما...اینجا هم مراسم زیبایی داره.!
کلا اینجا چون ترک ها بیشتر هستن و با شور خاصی که دارن عزاداری میکنن، آدم کیف میکنه
اجر شما هم با حسین (ع)
ایشالا یه سال هم اونطرفا میایم!
من دلم آب شد با تعریفایی که افی گربه از بوشهر کرد!
راستش عید بوشهر بودیم!
اما واقعا من عزاداری جنوبیا رو دوست دارم!
محمد جواد رفتیم به منم خبر بده با هم بریمااااااااا
(راستی التماس دعا)
چشم داداش!
سلام خوشحالم که اهل نوشتنی در آینده نزدیک داستاناتو می خونم
راسش این روزا خیلی سرم شلوغه و فقط میتونم هر دو سه شب ایمیلامو چک کنم
اشکالی نداره آقای مرادی ....
اما منتظرم تا نظرتونو در مورد داستانم بدونم
خوشحال میشیم اگه طرفه ما هم بیاین.
حتما!
اگه خدا خواست خیلی دوست داریم بیایم!
خوش به حالت...منکه واقعا اصلا امید ندارم!
ا چرا؟؟؟؟؟؟
سلام آقا محمد! خوبی؟ چه خبر؟
سلام فرزاد جان!
ممنونم
توخوبی؟
خبر که هیچ سلامتی!
سلام دوست عزیز این وبلاگ جدیده منه دلت خواست ب اسمهmyloveبلینکم
سلام...
باشه بجای وب قبلیت لینک میکنم